گفتی که دلم سنگه و افروختنی نیست
بر سینه ی من کوه یخ سوختنی نیست
اشکم همه سیلاب تمنّا و نیازه
کوتاه کنم قصّه ی این قصّه درازه
دیدی که چنان سوخته ام ، جمله برافروخته ام
عاشقی آموخته ام ، من
با یاد تو پرواز کنم ، نام تو آغاز کنم
زندگی آغاز کنم ، من
گفتی که دلم سنگه و افروختنی نیست
بر سینه ی من کوه یخ سوختنی نیست
اشکم همه سیلاب تمنّا و نیازه
کوتاه کنم قصّه ی این قصّه درازه
دیدی که چنان سوخته ام ، جمله برافروخته ام
عاشقی آموخته ام ، من
با یاد تو پرواز کنم ، نام تو آغاز کنم
زندگی آغاز کنم ، من